کد خبر 15801
تاریخ انتشار: ۳۰ آبان ۱۳۸۹ - ۲۰:۳۲

سلام بر ائمه که دعوت کنندگان به سوى خدا وراهنمايان برخشنودى خدايند. همانها که ثاتب قدمان در اجراى‏فرمان الهى و کامل در عشق ومحبت‏خدا و صاحبان مقام اخلاص درتوحيد خداوندند.

گروه فرهنگي مشرق - سال 212 هجرى است و «صريا» غرق نور و شادى است. تقدير دست‏اندرکار آفرينش معجزه خلقت است و جهان در انتظار يکى اززيباترين چهره‏هاى ملکوتى بوستان محمدى(ص) شگفتن گل چهارمين‏على(ع) را در جمع خويش جشن گرفته و بر استمرار کوثر فاطمى‏قامت نماز و تکبير بسته است.
«سمانه مغربيه‏»، مادر عارفش، خوشحال و خندان و پدر بزرگوارش‏«جوادالائمه(ع‏» بر اين نعمت‏بزرگ شکر گزار و شادان است. او امام «على‏النقى‏» است که بايد در سن هشت‏سالگى، پس از پدر،سکاندار کشتى نجات انسانها از گردابهاى گمراهى گردد و امت رابه ساحل عدالت و پاکى رهنمون شود. سرفصل‏هاى زندگى و درخشش‏خورشيدگونش در روزنه بيان و قلم نمى‏گنجد؛ زيرا امام ظهور اسم‏اعظم الهى و تجلى شکوهمند و تام تمامى اسماى الهى است؛ امامى‏توان از راه آثار و برکات پرتوى از آفاق وجودى و گستره‏روحى‏اش را دريافت. اين نوشتار به بخشى از جلوه‏هاى امام‏هادى(ع) مى‏پردازد.

زيارت جامعه
يکى از آثار ماندگار وارزشمند امام‏هادى(ع) زيارت جامعه است که‏خود متقن‏ترين متن شناخت امامت راستين است. صحت صدور و ارزش‏سندى آن چنان است که مرحوم مجلسى مى‏نويسد:
«انما بسطت الکلام فى‏شرح تلک الزياره قليلا و ان لم استوف حقهاحذرا من الاطاله لانها اصح‏الزيارات سندا و اعمها موردا و افصحهالفظا و ابلغها معنى و اعلاها شانا» اينکه درباره زيارت جامعه‏سخن اندکى به درازا کشيد اگرچه حق آن را نيز ادا نکردم‏بدين خاطر است که اين زيارت صحيح‏ترين آنهااز جهت‏سند وفراگيرترين آنها نسبت‏به ائمه‏عليهم السلام است و در مقايسه باديگر زيارتها از فصاحت و بلاغت و منزلت‏بيشترى برخوردار است.
اين زيارت را مرحوم صدوق در کتاب «من لايحضره الفقيه‏» و شيخ‏طوسى درکتاب تهذيب الاحکام از موسى بن عبدالله نخعى چنين نقل‏مى‏کند: از امام على‏النقى(ع) خواستم مرا زيارتى با بلاغت و کامل‏تعليم دهد که به وسيله آن بتوانم هريک از ائمه را زيارت کنم.
حضرت فرمود: چون به درگاه رسيدى در حالى که غسل کرده‏اى بايست‏و شهادتين را بگو و چون داخل شدى و قبر را ديدى توقف کن وسى‏مرتبه الله اکبر بگو. سپس اندکى راه برو با گامهاى کوتاه وبا آرامش و وقار؛ دوباره بايست و سى مرتبه الله اکبر بگو. پس‏به قبرمطهر نزديک شود و چهل مرتبه تکبيربگو. اهميت اين زيارت‏را هنگامى مى‏توان دريافت که بدانيم در آن زمان عده‏اى از«غلات‏» معصومان‏عليهم السلام را تا حد خدايى بالابرده، گروهى راتحت پرچم ضلالت‏خويش گرد آورده بودند. امام(ع) با سخنان خودمرز افراط و تفريط را مشخص کرد و دوستداران واقعى خويش را ازانحراف و تمايل به سوى افکار و آراى باطل دور داشت. نام چندتن‏از غلوکنندگان چنين است:
1- على بن حسکه قمى
2- قاسم يقطينى
3- حسن بن محمدبن باباى قمى
4- محمدبن نصير
از نامه بعضى از اصحاب امام(ع) به وى و جواب حضرت، مى‏توان به‏عقايد اين گروه دست‏يافت. در آن نامه آمده است:
«ان على ابن حسکه يدعى انه من اوليائک و انک انت الاول القديم‏و انه بابک و نبيک امرته ان يدعو الى ذالک ...» على بن حسکه ‏معتقد است تو خدايى و او پيامبرى است که از جانب شما ماموريت‏يافته مردم را به آن دعوت کند. او بسيارى را به سوى خود جذب‏کرده است. اگر منت نهى و جوابى را در اين باره مرقوم دارى‏آنان را از هلاکت نجات داده‏اى.
امام در پاسخ نوشت: ابن حسکه دروغ گفته است. لعنت‏خدا براوباد من او را در شمار دوستان خود نمى‏دانم....
سوگند به خدا، خداوند محمد(ص) و پيامبران پيش از او را جز به‏آيين يکتاپرستى و نماز و زکات و حج و ولايت نفرستاده است.
محمد(ص) تنها به خداى يکتاى بى‏شريک دعوت کرده است و ماجانشينان او نيز بندگان خداييم و به او شرک نمى‏ورزيم؛ در صورت‏اطاعت از خدا مورد رحمت او قرار گرفته، چنانچه از فرمانش‏سرپيچى کنيم عقوبت و عذاب خواهيم شد. ما حجتى برخداوند نداريم‏و خدا برما و تمامى مخلوقاتش حجت دارد. من از کسى که اين‏سخنان را به زبان آورد بيزارى جسته، به خدا پناه مى‏برم. شمانيز از آنان دورى کنيد. و آنان را در تنگنا قرار دهيد. چنانچه‏به يکى از اين افراد دسترسى پيدا کرديد، سرش را با سنگ‏بشکنيد. بدين جهت امام(ع) در آداب خواندن زيارت مزبور فرمود: صدمرتبه تکبير بگويد.
مرحوم مجلسى در حکمت آن مى‏گويد: اين‏دستور شايد بدين جهت است که از غلو و زياده روى در باره‏ائمه‏عليهم السلام جلوگيرى کند. در متن خود زيارت نيز آمده است:
«اشهد ان لااله الاالله، وحده لاشريک له، کما شهدالله لنفسه...
و اشهدان محمدا عبده المنتجب و رسوله المرتضى.» در فرازى‏ديگر مى‏فرمايد:
«السلام على الدعاه الى‏الله و الادلاء على مرضاه‏الله‏والمستقرين فى امرالله و التامين فى محبه الله و المخلصين فى‏توحيدالله.» سلام بر ائمه که دعوت کنندگان به سوى خدا وراهنمايان برخشنودى خدايند. همانها که ثابت قدمان در اجراى‏فرمان الهى و کامل در عشق ومحبت‏خدا و صاحبان مقام اخلاص درتوحيد خداوندند. در اين زيارت اوج معنوى و جامعيت ائمه‏عليهم‏السلام در ابعاد مختلف، با بلاغت اعجاب انگيز که هر سخن شناس وآشناى با ادبيات عرب آن را در مى‏يابد، اين امر خود مى‏تواندبيانگر صدور اين جملات از سوى امام معصوم(ع) باشد بيان شده‏است. در اين زيارت در باره فضايل و خصوصيات اخلاقى و اجتماعى‏امامان معصوم‏عليهم السلام مى‏خوانيم:
«کلامکم نور و امرکم رشد و وصيتکم التقوى، و فعلکم الخير،وعادتکم الاحسان، و سجيتکم الکرم، و شانکم الحق و الصدق والرفق‏و قولکم حکم و حتم، و راءيکم علم و حلم و حزم.» سخن شما نوربخش دلها و فرمان شما هدايت است. سفارش شما تقوا و کار شماخير و نيکى است. عادت شما نيکى و فطرت شما کرم و بخشش است.
حالت و منزلت‏شما حق و راستى و مدارا و محبت است و سخن شمادستور لازم الاجراست؛ و انديشه شما دانش و بردبارى و عاقبت‏انديشى است.
اين زيارت امامت را رمز و راز فلسفه سياسى اسلام مى‏داند؛ دولت‏حق و پاينده اهل‏بيت‏عليهم السلام را فرا روى انسانها قرار مى‏دهدو به همه مومنان ياد آورى مى‏کند که حق مسلم و حکومت عدل الهى‏از آن اهل‏بيت عصمت و طهارت است. «ودعائم الاخيار و ساسه‏العباد و ارکان البلاد؛» ائمه‏عليهم السلام آقاى نيکان وتکيه‏گاه آنها و خلفاى الهى و تدبيرکنندگان امور بندگان وستونهاى محکم شهرهايند. مرحوم مجلسى مى‏فرمايد:
«وساسه‏العباد» جمع «السائس اى ملوک العباد و خلفاء الله‏عليهم‏» ساسه جمع «سائس‏» به معناى پادشاه بندگان و خلفاى‏الهى برآنان است.
اين زيارت به شيعيان مى‏آموزد که آمادگى خويش را حفظ کنيد تاآن زمان که دولت اهل‏بيت‏عليهم السلام بر قرار شود: «و نصرتى‏لکم معده حتى يحيى الله تعالى دينه بکم و يردکم فى‏ايامه ويظهرکم لعدله و يمکنکم فى ارضه‏» سرانجام حديث‏برائت و ولايت‏را به عنوان شعارى جاويد، مطرح مى‏کند تا شيعيان آن را درامتداد حرکت تاريخى خويش همراه داشته باشند و بتوانند اصالت‏مکتبى و دينى خويش را در طرد التقاط، نامردمى‏ها و باطل‏گرايان‏حفظ کنند:
«فمعکم معکم لامع غيرکم‏»؛ همگام با شما بوده و خواهم بود. نه‏با دشمنان شما. زيباييهاى اين زيارت بسيار است و ساحلش دوردست‏مى‏نمايد. بضاعت و مجال اندک ما را از پيشروى فزون‏تر در اين‏عرصه باز مى‏دارد. پس ناگزيربه همين مقدار بسنده مى‏کنيم.
در باره فضايل و خصوصيات اخلاقى و اجتماعى‏امامان معصوم‏عليهم السلام مى‏خوانيم: سخن شما نوربخش دلها و فرمان شما هدايت است. سفارش شما تقوا و کار شماخير و نيکى است. عادت شما نيکى و فطرت شما کرم و بخشش است.

امام هادى(ع) و آثار فقهى
هرگاه فقه شيعه در مجامع علمى و جهانى مجال طرح يافته،جلوه‏هايى به ياد ماندنى و زيبا پديد آورده است. اين برخاسته‏از همان منطق مستحکم و استدلالهاى عميق مبتنى بر وحى است که ازرسول گرامى اسلام به اهل‏بيت عصمت و طهارت‏عليهم السلام رسيد. درزمان معاصر نيز ديديم که مفتى مصر «شيخ شلتوت‏» پس از مقايسه‏فقه مذاهب چهارگانه با فقه جعفرى چنين گفت: «وانى لا انسى‏حينماکنت اشتغل بتدريس فقه المذاهب الاسلاميه و حينما کنت تجول‏الاراء فى ذهنى کانت آراء علماء الشيعه فقط تجلب نظرى و ربماکنت ارجح نظرهم لما فيه من قوه الاستدلال و المنطق الصحيح.»
فراموش نمى‏کنم هنگامى‏که به تدريس فقه مذاهب اسلامى اشتغال‏داشتم، در اين ميان فقط آراى علماى شيعه نظرم را جلب مى‏کرد وچه بسا نظر آنان را به خاطر اينکه از استدلال قوى و منطق صحيح‏برخوردار بود، ترجيح مى‏دادم.
اين منطق در گفتار فقهى حضرت هادى(ع) بسيار به چشم مى‏خورد؛ براى مثال زمانى فردى مسيحى با زنى مسلمان زنا کرد و حريم عفت‏اسلامى را خدشه ‏دار ساخت. او را نزد متوکل آوردند. يحيى ابن اکثم‏گفت: اسلام آوردن او، کفر و عملش را از ميان برده، در نتيجه‏حدى بر او جارى نمى‏شود. برخى از فقها گفتند: مى‏ بايست ‏سه بار بر او حد جارى شود. دسته‏اى ديگر از فقها بگونه‏اى ديگر فتوادادند. متوکل ناچار با امام‏هادى(ع) مساله را در ميان نهاد.
امام پاسخ داد: بايد آنقدر شلاق بخورد تا بميرد.
يحيى ابن اکثم و ديگر فقها اعتراض کردند و خواستار ارائه مدرک‏شدند. متوکل از امام(ع) مدرک طلبيد. حضرت در جواب آيه 84 و 85سوره غافر را يادآور شد: «چون شدت قدرت و قهرما را ديدند،گفتند: ما به خداى يکتا ايمان آورديم و به همه بتهايى که شريک‏خدا گرفتيم کافر شديم؛ اما ايمانشان، پس از ديدن مرگ و مشاهده‏عذاب ما، بر آنها سودى نبخشيد. سنت‏خدا در ميان بندگان چنين‏حکمفرما بوده است: و آنجا کافران زيانکار شده‏اند.
امام با اين آيه يادآورى کرد: چنان که ايمان مشرکان پس ازنزول عذاب سودمند نيست، اسلام اين مسيحى نيز حد الهى را از اوساقط نمى‏کند. متوکل پاسخ امام(ع) را پسنديد و دستور داد آن رااجرا کنند.
درود و سلام و صلوات خدا بر امام هادى(ع) آن هنگام که در سال‏212 هجرى خورشيد وجودش تجلى کرد و آن زمان که با عزمى آهنين ورنج غربت و تبعيد را برگزيد و آن روز که پس از 33 سال دوران شکوهنمد امامت در سال 254 هجرى به شهادت رسيد.
* تبيان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس